بسم الله الرحمن الرحیم
باب جبروقدروامربین الامرین
راوی گوید :امیر المومنین (ع) پس از باز گشت از جنگ صفین در مسجد کوفه نشسته بود که پیر مردی امد وبرابر ان حضرت زانو زد وعرض کرد :یا امیر المومنین بفرمائید که رفتن ما به شام به قضا وقدر الهی بود؟
علی (ع) –اری ای شیخ به هیچ تلی بالا نرفتید وبه هیچ درهای سرازیر نشدید جز به قضا وقدر الهی .
شیخ- من رنج خودرا به حساب خدا می گذارم ای امیر المومنین یعنی رنج بیهوده بردم نه بهره دنیا داشت ونه اجرت اخرت
علی (ع) خاموش باش ای شیخ به خدا سوگند خداوند پاداش بزرگی به شما داده است در این بسیج شما هم در رفتن شما اجر بزرگی به شما داده وهم در اقامت شما در جبهه وهم در برگشتن شما شما در هیچ حالی واداشته نبودید وناچاری نداشتید
شیخ – چطور در هیچ حالی واداشته وناچار نبودیم با اینکه رفتن وماندن وبرگشتن ما همه به قضا وقدر بوده است.
علی (ع) –تو گمان میکنی که قضا خدا بربنده حتم است وقدر او بایست است واز بنده سلب اختیار میکند؟ اگر حقیقت مطلب این باشد ثواب وعقاب وامرونهی وباز داشتن از طرف خدا همه بیهوده گردد ووعده پاداش ووعید کیفر لغو شود وگنهکار را سرزنشی نشاید وخوش کردار را ستایشی نباید وباید گنهکار را بهتر از نیکوکار مورد تفقد واحسان قرار داد ونیکوکار را به کیفر سزاوار تر دانست (چون که گنهکار رنج گناه برده ونیکوکار لذت فرمانبری چشیده یا به اعتبار اینکه متمرد در جنگ وجهاد کسی را نگشته ولی مطیع بناچار خونهائی از دشمنان ریخته است)این عقیده همکیشان بت پرستان است ودشمنان حضرت رحمان وحزب شیطان وقدری مذهبان ومجوسیان این امت اسلامی براستی خدای تبارک وتعالی تکلیف را مقرون به اختیار ساخته ونهی وغدقن خود را به حساب خودرا باش پرداخته وبه کردار اندک ثواب بسیار داده نافرمانی از او چیرگی بر او نیست وفرمانبری از وی به زور نباشد وخودکاری یکباره هم به مردم نداده واسمانها وزمین وهرچه میان انها است بیهوده نیافریده وپیغمبران مژده بخش وبیم ده را هم عبث مبعوث نکرده وای بر کسانی که کافرند از اتش دوزخ
شیخ این شعر را سرود:
توباشی امامی که از طاعت تو امید نجات است از رب وغفران
تو هر مشکلی را کنی حل وواضح زاحسان جزایت دهد رب احسان
از کتاب اصول کافی جلد اول
پاکچشم